مباني نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع استرس و اضطراب
مباني نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع استرس و اضطراب |
![]() |
دسته بندي | مباني و پيشينه نظري |
فرمت فايل | doc |
حجم فايل | 36 كيلو بايت |
تعداد صفحات فايل | 35 |
مباني نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع استرس و اضطراب
در 35 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc
توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)
همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه
توضيحات نظري كامل در مورد متغير
پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه
رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب
منبع : انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)
نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت doc
قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه
چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع استرس و اضطراب
استرس
در زندگي اجتماعي امروزي، فشار رواني يا استرس[1] امري اجتنابناپذير است. محروميت نا ناكامي و تعارض، كم و بيش در زندگي همه اتفاق ميافتد. استرس امروزه موضوعي است كه مورد توجه دانشمندان تمام رشتهها قرار گرفته است. پزشكان، روانپزشكان، فيزيولوژيست زيستشناسان، هر كدام جنبههايي از مسايل مربوط به آن را بررسي ميكنند. به طوري كه در فرهنگ آكسفورد بيان شده است. استفاده از واژه استرس حداقل به آغاز قرن 14 برميگردد كه در معاني مختلف به كار گرفته شده است. گاهي به معني نيرو، فشار فيزيكي، فشار رواني يا كوشش زياد به كار رفته است و زماني به معني يك حالت استيصال كاربرد داشته است (فيورستين، ليبل و كلارماير[2]، 1987).
همانطور كه بيان گرديد فشار رواني امروزه يكي از مهمترين موضوعات و مفاهيم روانشناختي است كه اهميت زيادي در آسيب شناسي رواني و روانشناسي سلامت دارد. اين واژه از فيزيك وارد روانشناسي شده و ابتدا مفهومي فيزيكي، سپس محيطي و اجتماعي و نهايتا روان شناختي پيدا كرده است. (عليپور، نور بالا، 1383).
نخستين بررسيهاي عمده در زمينه استرس در حوزه دانش پزشكي انجام شده است. در اثري از كلودبرنارد[3] متعلق به سال 1860 چنين اظهار شده است كه به رغم تغييراتي كه در محيط خارجي فرد رخ ميدهد، دستگاه داخلي بدن بايد پيوسته در وضعيت مطلوبي بماند. بعدها در اواسط قرن 19، معناي استرس گسترش يافت و به عنوان تنش بر روي اعضاي بدن يا نيروي ذهني مطرح گرديد. در سال 1935 «والتركلانن[4]» نظريه برنارد را تكامل بخشيد و در قالب مفهوم تازهاي به نام همئوستاري[5] به آن اشاره كرد. (رأس والتماير[6]،1998).
وي در تلاش براي آماده كردن يك الگوي زيستي براي هيجان بر نقش سيم عصبي مركزي تأكيد كرد و هيجان را با توجه به تغييرات زيست شيميايي و فعاليتهاي سيسستم اعصاب مركزي توجيه نمود. گرانش كلانن به تبيين زيستي پديده هيجان ما الگوي معروفي را شكل داد كه به الگوي واكنش «جنگ يا گريز[7]» مشهور شد.
بيشترين پژوهش و بررسي را در اين زمينه «هانس سليه» پزشك معروف اتريشي در سال 1956 انجام داده است. به همين دليل نيز پدر استرس ناميده شده است.
وي را ميتوان نخستين فردي دانست كه استرس را به عنوان پديده تازه در نوع خود به طور كامل شرح داده است. زماني كه وي دانشجوي پزشكي دانشگاه پراك بود به «نشانگلان عمومي بيماري» به عنوان يك پاسخ نامعين ارگانيزم نسبت به بيماري توجه كرد و آثار عوامل مزاحم مانند ضربهها، سوختگيها، اشعه ايكس، سرما و ... را مورد بررسي قرارداد و در مقالهاي كه در سال 1936 منتشر كرد به توصيف مجموعه پاسخهاي نامعيني پرداخت كه بر اثر هر نوع عامل مهاجم جسماني در ارگانيزم بروز ميكرد و آنچه را كردد نشانگلان عمومي سازش» ميناميد مشخص نمود. وي بين سالهاي 1946-1950 فرضيهاي ارائه داد كه بر اساس آن، بيماريهاي موسوم به بيماريهاي سازشي ميتوانند ناشي از واكنشهاي سازشي نابهنجار در برابر استرس باشد. (استورا[8]، 1984).
وي در اواسط قرن بيستم گام مهم ديگري در تبيين مفهوم استرس برداشت. او معتقد بود كه بدن با مجموعهاي از فرايندهاي نامشخص، در مقابل عوامل استرسزا واكنش نشان ميدهد كه وي آنها را «نشانههاي انطباق عمومي[9]» ناميد. نزديك به يك صد سال است كه مفهوم استرس به بررسي درآمده است. پژوهشهايي كه در اين فاصله انجام شدهاند و نظريههايي از آنها استخراج گرديدهاند (راس والتماير،1998)
[1] - Stress
[2] - feeresting & lyber & cazmayer
[3] - cloud bernard
[4] - connon
[5] - Homeostasis
[6] - The fight or fight system
[7] - Hons selye
[8] - Stora
[9] - General adaptation syndrome (GAS)