فصل دوم پايان نامه با موضوع رضايت از زندگي
فصل دوم پايان نامه با موضوع رضايت از زندگي |
![]() |
دسته بندي | مباني و پيشينه نظري |
فرمت فايل | doc |
حجم فايل | 197 كيلو بايت |
تعداد صفحات فايل | 35 |
فصل دوم پايان نامه با موضوع رضايت از زندگي
در 35 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc
توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)
همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه
توضيحات نظري كامل در مورد متغير
پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه
رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب
منبع : انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)
نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت doc
قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه
چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع رضايت از زندگي
آغاز توجه به بهزيستي
در چند دههي اخير و با پيدايش رويكرد روانشناسي مثبت، تغييرات بسياري در تحقيقات روانشناختي صورت گرفت؛ علاقه به تحقيق در اين حيطه افزايش يافت (شوگرن، لوپز، ويمايد، ليتل و پرسگروو[1]، 2006) و گرايش پژوهشها براي تبيين پديدههاي روانشناختي، به سمت تواناييها و ويژگيهاي مثبت انسان سوق پيدا كرد (حجازي و همكاران ، 1392). اين شاخهي جديد از روانشناسي اساساً به مطالعهي علمي توانمنديها، شادماني[2] و بهزيستي ذهني انسان (اشنايدر و لوپز[3]، 2007؛ به نقل از شيخي و همكاران ، 1389) و موضوع نسبتاً جديدتر رضايت از زندگي و رويكردهاي لذتگرا[4] و سعادت گرا[5] (كار[6]، 2004؛ ترجمهي شريفي و نجفيزند، 1387)، ميپردازد.
سازمان بهداشت جهاني[7] نيز، سلامت[8] را بهعنوان حالتي از بهزيستي كامل جسمي، ذهني و اجتماعي، و نه صرفاً نبود بيماري تعريف كرده است. اين سازمان، سلامت رواني[9] را نيز بهعنوان«حالتي از بهزيستي كه در آن فرد تواناييهاي خود را ميشناسد، ميتواند با فشارهاي رواني بهنجار زندگي كنارآيد، به نحو پرثمر و مولدي كار كندو براي اجتماع خويش مفيد باشد» تعريف ميكند (جوشنلو، رستمي و نصرتآبادي، 1385).
با توجه به نقش تعيين كنندهي بهزيستي در تعيين و تبيين كنش وري روان شناختي بهينه در افراد، شواهد تجربي مختلف، مطالعهي نظامدار عوامل تبيين كنندهي الگوي تجارب هيجاني مثبت و منفي را به مثابهي يكي از مهمترين اولويتهاي پژوهشي خود تعريف كرده است (هوبنر، سالدو، اسميت و مك نايت[10]، 2008).
تعريف بهزيستي
سازهي بهزيستي معمولاً تحت عنوان بهزيستي روانشناختي، بهزيستي اجتماعي و بهزيستي ذهني موردبررسي قرار ميگيرد (حجازي و همكاران، 1392). بهزيستي ذهني عبارت است از ارزشيابي زندگي برحسب رضايت و تعادل داشتن بين حالات عاطفي مثبت و منفي. مدلي سه مؤلفهاي (و در برخي موارد با مشترك دانستن دو مؤلفه عاطفي[11]، مدل دومؤلفهاي) براي مفهوم بهزيستي پيشنهادشده است كه عبارت است از: 1) عاطفه مثبت، 2) عاطفه منفي، 3) مؤلفه شناختي[12] رضايت از زندگي (داينر 2000، به نقل از سلطانيزاده، ملكپور و نشاطدوست، 1391).
بهزيستي ذهني شامل اصول مهمي است كه بر همه ابعاد رفتار انسان و پيشرفت او (شامل سلامت فيزيكي و رواني، پيشرفت مهارتي و آموزشي، صلاحيت اجتماعي و ايجاد روابط مثبت اجتماعي) تأثيرميگذارد (برجز، نيآجي و زاف[13]، 2002؛ به نقل از پيوستهگر، دستجردي و دهشيري، 1389).
ابعاد مختلف بهزيستي از نظر ريف
بايد گفت كه بهزيستي مفهومي انتزاعي و چندبعدي است كه داراي فرضيههاي متعددي است وعوامل بسياري در تأمين بهزيستي افراد با يكديگر تعامل دارند. در اينجا به دليل اينكه مدل بهزيستي ريف، مدلي جامع و دربرگيرندهي متغيرهاي پژوهش حاضر است، موردبررسي قرارميگيرد.
مدل ريف شش بعد كاركرد روان شناسي مثبت كه بهزيستي را احاطه كردهاند، در برميگيرد. اين شش بعد عبارتاند از:
- خويشتن پذيري، كه شامل ارزيابي مثبت فرد از خودش و گذشتهاشاست. (اين بعد به دليل ارزيابي فرد از خودش، ميتواند با خودپنداره كه يكي از متغيرهاي پژوهش حاضر است، مرتبط باشد)
- روابط مثبت با ديگران، اشاره به داشتن روابط پاداشدهنده با ديگران و كيفيت اين رابطه دارد. (اين بعد با رابطهي بين والدين و فرزندان و تعارض والد – فرزند كه يكي از متغيرهاي پژوهش حاضر است، مرتبط است)
- استقلال، كه به عنوان احساس خودمختاري تعريف شده است. اين تعريف به شكل ساده به استقلال و توانايي تنظيم رفتارها، اشاره دارد.
- تسلط بر محيط، كه اشاره به ظرفيت مديريت مؤثر زندگي و دنياي اطراف دارد.
- هدف در زندگي، كه به عنوان اين باور كه زندگي فرد هدفمند و بامعناست، تعريف شده است.
- رشد شخصي، به معني رشد تواناييهاي باالقوه و بالفعل ساختن آنهاست(عليزاده، 1392).
تعريف رضايت از زندگي
ديدگاه فرد نسبت به زندگي بيشتر بر پايه منابع شناختي است، تا عكسالعملهاي هيجاني كوتاهمدت. به همين دليل ازلحاظ مفهومي، رضايت از زندگي (جزء شناختي بهزيستي) پايدارتر از عناصر عاطفي است و درنتيجه از آن بهعنوان شاخص كليدي بهزيستي ذهني مثبت ياد ميشود (داينر و داينر، 2009).
تعريف رضايت از زندگي عبارت است از: نگرش مساعد فرد به زندگي خود بهطوركلي (هيبرون[14]،2007). كرسيني (2002) نيز رضايت از زندگي را ادراك يا احساس كلي مثبت هر فرد، در مورد كيفيت زندگياش، ميداند. رضايت از زندگي يك فرايند داوري است كه افراد كيفيت زندگي خود را بر اساس ملاكهاي منتخب خودارزيابي ميكنند (شيخي و همكاران، 1389). بنابراين اينگونه ارزيابيها شامل پاسخهاي هيجاني افراد، حيطه رضايت و ارزيابي شناختي آنان است (مالكوك[15]، 2011).
راجع به رضايت، فلاسفه قديم نظير ارسطو، افلاطون و همچنين اريك فروم[16] مباحث فراواني را مطرح كردهاند. به عقيده فروم، نيازهاي تأمين نشده بر جسم فشار ميآورند و ارضاي آنها سبب رضايت ميشود. ازكمپ[17] در تعريف رضايت ميگويد: «در تضاد با مفهوم خوشحالي كه ناظر بر تجربه عاطفي (هيجانها و احساسها) است، رضامندي بر تجربه شناختي يا داورانه اي دلالت دارد كه بهعنوان اختلاف ادراك شده بين آرزو و پيشرفت قابلتعريف است. اين تعريف طيفي را تشكيل ميدهد كه از ادراك كامروايي تا حس محروميت را در برميگيرد» (ازكمپ، ترجمه ماهر،1386). در حقيقت رضايت از زندگي اين مسائل را منعكس ميكند كه تا چه اندازه نيازهاي اساسي برآورده شدهاند و تا چه اندازه انواع ديگر اهداف، بهعنوان اهداف قابلدسترسي ميباشند. درحاليكه براي افرادي كه در شرايط كمتر پيشرفته زندگي ميكنند، ارضاي نيازهاي اساسي، بيشتر موردتوجه قرار ميگيرد (كومين و نيستيكو[18]، 2002).
رضايت از زندگي را بهعنوان قضاوت شخصي از سعادت و بهروزي و كيفيت زندگي مبتني بر معيارهاي انتخابي هر فرد تعريف كردهاند. مفهوم رضايت بهعنوان يك تجربه دروني است كه حضور مثبت هيجانها و نبود احساسات منفي را در برميگيرد (رود، آرتول دي، موني، نيير، بولدوين، بامر و روبين[19]، 2005). رضايت دروني انسانها، از رشد فردي، اجتماعي و منابع سازشي نشأت ميگيرد (فانك، هوبنر و واليوس[20]، 2006).
هنگاميكه از افراد خواسته ميشود تا رضايت از زندگي خود را ارزيابي كنند، آنان به راهبردهاي اكتشافي، عاطفي و ديگر اطلاعاتي كه در خاطرشان بهآساني قابلدسترس باشد، تكيه ميكنند. به عبارتي تعهد فرد به يك سري اهداف جهت دستيابي به آن و وجود اهدافي مرتبط با روابط اجتماعي، كار و فعاليت؛ رضايت از زندگي را ميسازد (فيلسينگر و توما[21]، 1988، به نقل از شاه سياه، بهرامي، محبي و ترابي، 1390).
[1].Shogren. K, Lopez. S,Wehmeyed.M, Little. T & Pressgrove. C
[2].happiness
[3].Snyder & Lopez
[4].hedonic
[5].eudaimonic
[6].Carr. A
[7].World Health Organization(WHO)
[8].mental
[9].mental health
[10].Huebner. S, Suldo. S , Smith. L & McKnight. C
[11].affective component
[12].cognitive component
[13].Bridges. L, Margie. N& Zaff. J
[14].Haybron. D
[15].Malkoc. A
[16].Erich Fromm
[17].Oskamp. S
[18].Cummins. R & Nistico. H
[19]. Rode. J, Arthaul-Day. M, Mooney. C, Near. J, Baldwin. T, Bommer. W & Rubin. R
[20]. Funk. B, Hubner. S & valios. R
[21]. Filsinge. E & Thoma. S