مباني نظري پايان نامه درباره احساس تعلق به مدرسه
مباني نظري پايان نامه درباره احساس تعلق به مدرسه |
![]() |
دسته بندي | مباني و پيشينه نظري |
فرمت فايل | doc |
حجم فايل | 40 كيلو بايت |
تعداد صفحات فايل | 36 |
مباني نظري پايان نامه درباره احساس تعلق به مدرسه
در 36 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc
توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)
همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه
توضيحات نظري كامل در مورد متغير
پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه
رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب
منبع : انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)
نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت doc
قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه
چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع احساس تعلق به مدرسه
احساس تعلق
قبل از پرداختن به مفهوم احساس تعلق به مدرسه بايد به مفهوم مهمتر و كليتري احساس تعلق اجتماعي پرداخت. انسان طبيعتاً مخلوقي اجتماعي است و از اين لحاظ تثبيت شده است، نه اينكه از روي عادت، اجتماعي شده باشد، پس نميتواند در حالت جدا از بستر اجتماعي شناخته شود. ما در خانواده و جامعه به دنبال جايگاهي هستيم تا نيازهاي اساسي خود را به امنيت، پذيرش، و شايستگي ارضا كنيم. بسياري از مشكلاتي كه تجربه ميكنيم به ترس از پذيرفته نشدن در گروههايي كه براي آنها ارزش قايليم مربوط ميشوند. تعلق اجتماعي ظاهرا يك مفهوم واحد نيست بلكه مجموعه اي از احساسات و رفتارهاست كه اكتسابي بوده و در كودكي تحت تاثير تربيت خانوادگي و آموزشهاي والديني قرار دارد. از طريق بررسي چگونگي برخورد فرد با ديگران و نوع عضويت فرد در جامعه مي توان شخصيت فرد را ارزشيابي كرد. تعلق اجتماعي[1] در نوع احساسات ما نسبت به ديگران و روابط با آنها تأثير بسزايي دارد و بشاشيت و جذابيت ما تا حد زيادي از همين تعلق اجتماعي متأثر است (آدلر[2]، 1959).
تعلق اجتماعي باعث كمك مداوم فرد به جامعه مي شود تا جامعه سريعتر رشد كند و به هدفهاي خود بيشتر نزديك شود. به عبارت ديگر تعلق اجتماعي، احساس نياز به پذيرفته شدن در يك گروه است به اين اميد كه به فرد كمك شود تا بتواند بر ضعفهاي طبيعي خود در يك قالب اجتماعي غلبه كند. انسان از اولين روز تولدش در يك زمينه اجتماعي خاص قرار مي گيرد و دائما با شبكه اي از روابط اجتماعي متقابل سروكار دارد كه فرد تحت تأثير اين شبكه افكار، احساسات، رفتار و هيجاناتش شكل مي گيرد.
رشد و پرورش تعلق اجتماعي، باعث افزايش عزت نفس، سازگاري با محيط بيروني، داشتن ارتياط سازنده با ديگران، عضويت فعال در گروههاي اجتماعي، افزايش آگاهي، قبول مسئوليت شخصي، رفتار مبتني بر طيب خاطر و داشتن علاقه و صميميت در رابطه با ديگران مي شود، كه اينها خود بر سلامت رواني دلالت دارند.
بنابراين ميتوان گفت كه تعلق خاطر به جامعه به عنوان حسي بالنده ميان مردمي كه از منافع و سرنوشت مشترك برخوردارند بسيار حياتي است و وجود جامعه متضمن علاقه و وابستگي و وفاداري افراد به آن و احساس پيوستگي به رماي، كلي است (پوليوي ، 2000). اين همان پاسخ عاطفي نسبت به (ماي) بزرگتر است كه تجلي عيني آن اين است كه فرد خود را جزئي از (ماي) بزرگتر و جامعه را خانه خود ميداند، به عبارتي اين احساس تعلق اجتماعي است كه ريشه تفاوت يك فرد از يك جامعه با افرااد جوامع ديگر است و آنچه اساس تمييز يك ايراني از غير ايراني ميشود، همين است؛ چرا كه در هويتيابي ملي، مردم يك جامعه در اين احساس با هم اشتراك دارند و به هم پيوند ميخورند.
از نظر ماركوسكي ولاوور، وابستگي احساسي موجب تقويت و تثبيت همبستگي گروهي ميشود، زيرا حس تعلق گروهي، به عنوان عنصر اساسي و سازنده گروه، زمينه پيوند اعضاي گروه و در نتيجه پويايي گروهي را تضمين ميكند (هومانس، 1972). به نقل از هومانس[3] از آنجا كه حس تعلق گروهي به كنش اجتماعي افراد جهت ميدهد، مسير دوام و توسعه گروه را نيز هموار ميكند و از اين دو، هرگونه تضعيف آن موجب تضعيف بنيانهاي اجتماعي گروه ميشود. از آنجا كه كليترين (مايي) كه فرد به آن تعلق دارد جامعه است، احساس تعلق نسبت به اين (ما) شرط بقا و پويايي زندگي اجتماعي است. (رفيعپور،1377)
[1] - Social belonging
[2] - Alfered Adler
[3] - Homans